مطالعات متعددی در ادبیات به بررسی رابطه "مضمون صدایی" (مضمون اساسی) پرداخته است. فرضیه اصلی در این مطالعات این است که تخصص موسیقی ، با افزایش حساسیت به زمین ، باعث افزایش تشخیص زمین نه تنها در موسیقی بلکه در گفتار می شود. به عنوان مثال ، در یک مطالعه توسط تامپسون و همکاران. (2004) از شرکت کنندگان خواسته شد تا به سخنان معنایی خنثی که با گفتگوی عاطفی (یعنی خوشحال ، غمگین ، ترس یا عصبانی) گفته می شود گوش دهند یا سکانس هایی را تقلید کنند که پیش نویس سخنان را تقلید کرده و سپس احساسات منتقل شده را شناسایی کنند. نتایج نشان داد که بزرگسالان آموزش دیده موسیقی بهتر از بزرگسالان آموزش دیده ، خصوصاً در شناسایی غم ، ترس یا احساسات خنثی ، عملکرد بهتری دارند. در آخرین آزمایش آنها ، تأثیر انواع مختلف آموزش بر شناسایی احساسات مورد بررسی قرار گرفت. کودکان شش ساله یک سال کیبورد ، آواز ، درام یا بدون درس را دنبال کردند. نتایج نشان داد که گروه کیبورد نسبت به گروه درام مساوی عمل کرده و در شناسایی خشم یا ترس بهتر از گروه بدون دروس است. این آزمایشات نشان داد که مهارت و آموزش موسیقی باعث افزایش حساسیت در پیش بینی گفتار عاطفی می شود و بنابراین بر احتمال ارتباط بین موسیقی و زبان تأکید می شود.

چند سال پیش ، دو آزمایش (مگن و همکاران ، 2006 ؛ شون و همکاران ، 2004) ویژگی پردازش ادراکی و شناختی مورد نیاز برای درک و درک زبان در بزرگسالان و کودکان را بررسی کردند. این آزمایشات برای مقایسه سطح پروسد پردازش در زبان به طور مستقیم با سطح ملودی پردازش در موسیقی طراحی شده است. عبارات کوتاه موسیقی و زبانی در اختیار شنوندگان قرار گرفت و کلمات یا یادداشت های نهایی به صورت متناسب یا ملودیک متناسب یا نامفهوم ساخته شدند (ناسازگاری ضعیف یا قوی). نتایج نشان داد که موسیقی دانان انحرافات زمین را بهتر از غیر موزیسین ها ، نه تنها در موسیقی بلکه در زبان ، درک می کردند. علاوه بر این ، دستکاری های F0 در موسیقی و زبان باعث ایجاد تفاوت های مختلف در پتانسیل های الکتریکی مغز بین نوازندگان و غیر موسیقیدانان شده است. با این حال ، بیشتر داده های رفتاری و عصبی حمایت از ارتباط بین موسیقی و زبان از مطالعات همبستگی است ، مانند Magne و همکاران. (2006) مطالعه فوق شرح داده شده است. این داده ها ، بنابراین ، در مورد اینکه آیا تفاوت های عملکردی و آناتومیو عملکردی بین نوازندگان و غیر موسیقیدانان بازتاب پیش بینی های لازم برای توانایی موسیقی یا اثرات تمرین طولانی موسیقی نیست ، مشخص نیست.

براساس مگنه و همکاران. (2006) یافته ها ، ما یک برنامه تحقیقاتی طراحی کردیم که شامل دو مطالعه طولی با هدف مشخص کردن علیت تأثیرات آموزش موسیقی در پردازش زبان است. این برنامه تحقیق سه سؤال اصلی را مطرح کرده است: آیا آموزش موسیقی بر عملکرد رفتاری در پردازش زبان تأثیر دارد؟ آیا آموزش موسیقی بر پردازش عصبی زبان (ERP) تأثیر دارد؟ و سرانجام ، تأثیر آموزش کوتاه مدت (هشت هفته) و میان مدت (شش ماه) بر عملکرد رفتاری و ERP در پردازش زبان چیست؟ ما پیش بینی کردیم که آموزش میان مدت ، در مقایسه با آموزش های کوتاه مدت ، منجر به الگوهای عملکرد رفتاری و الگوهای الکتروفیزیولوژیکی می شود که از نزدیک شبیه به یافته های نوازندگان در مگین و همکاران هستند. (2006) مطالعه.