شواهد نشان می دهد که موسیقی می تواند عملکرد رفتاری را در چندین حوزه از جمله هوش بهبود بخشد. دانشمندان همچنین دریافته اند که موسیقی می تواند مغز را در دو سطح عملکردی و ساختاری تغییر دهد. چنین تغییر عصبی می تواند چندین دامنه را تحت تأثیر قرار دهد ، اما به نظر می رسد که یک دامنه به ویژه از موسیقی تأثیر می گذارد - یعنی زبان. به نظر می رسد موسیقی و زبان ویژگی های ویژه ای دارند که به موسیقی امکان بهبود و شکل گیری پردازش زبان را می دهد. این بررسی ابتدا به یافته های تصویربرداری عصبی مربوط به آموزش موسیقی یا تخصص موسیقی می پردازد. سپس تأثیر موسیقی بر نتایج پردازش زبان در نظر گرفته خواهد شد. سرانجام ، ما با تمرکز بر رابطه موسیقی و زبان ، به چندین جهت آینده در سطح نظری خواهیم پرداخت. همچنین ، استدلال می شود که کاربردهای قابل قبولی برای چنین یافته هایی وجود دارد ، به ویژه در هنگام توجه به موسیقی به عنوان یک ابزار توانبخشی.
موسیقی و زبان: مروری بر تحقیقات اخیر علوم اعصاب و رهنمودهای آینده کاربردی
احتمال تأثیر موسیقی بر شناخت یک مفهوم نسبتاً جدید در روانشناسی و علوم اعصاب است. محققان این پیوند را بررسی کرده اند و دریافته اند که تخصص موسیقی (به عنوان مثال ، مطالعه با نوازندگان در مقابل غیر موزیسین) یا آموزش موسیقی (به عنوان مثال ، مطالعات با افراد غیر موسیقی که موسیقی می آموزند) می توانند عملکرد رفتاری را بهبود بخشند و بسترهای مغزی را تغییر دهند ، نه تنها در موسیقی. دامنه بلکه در دامنه های دیگر. این درک جدید از رابطه بین موسیقی و شناخت به دانشمندان کمک می کند تا اثرات تأثیرات محیطی بر شناخت انسان را بطور گسترده تری درک کنند. دانشمندان با مطالعه تأثیر موسیقی بر شناخت انسان ، شروع به یادگیری قدرت موسیقی کردند. عموم مردم نیز مورد توجه قرار گرفته اند: "موسیقی شما را باهوش تر می کند" یا "موسیقی به شما کمک می کند تا زبان های دیگر را یاد بگیرید" - این نمونه هایی از افکار رایج مربوط به سؤالاتی درباره تأثیر موسیقی است.

رازچر و همکاران. (1993) مطالعه ای انجام داد که بحث در مورد "عوارض جانبی" قرار گرفتن در معرض موسیقی را آغاز کرد. آنها گزارش دادند که قرار گرفتن در معرض کوتاه مدت (10 دقیقه) با سوناتای موتسارت باعث افزایش کوتاه مدت در توانایی استدلال فضایی (متعاقباً توسط رسانه ها لقب "اثر موتزارت") را داده است. این یافته توجه قابل توجهی را به خود جلب کرد - در یک ژورنال بسیار معتبر ، طبیعت ، ظاهر شد و محققان یافته های خود را در یک بهبود ضریب هوشی مکانی با حدود 8 امتیاز (یعنی نصف انحراف استاندارد) ترجمه کردند. در واقع ، نتیجه گیری عمومی مبنی بر اینکه "موسیقی شما را باهوش تر می کند" محصول مستقیمی از این ترجمه ضریب هوشی بود. متعاقباً سؤالات مربوط به اعتبار یافته ها مطرح شد (به عنوان مثال ، نشستن در سکوت یا گوش دادن به نوار آرامش ده دقیقه کمتر از تحریک یا جالب از گوش دادن به موتزارت) و چندین فرضیه جایگزین مطرح شده است ، مانند خلق و خوی یا اثرات برانگیختگی (تامپسون و همکاران ، 2001). با این وجود ، این مطالعه چندین محقق دیگر را ترغیب کرد تا تحقیقات خود را در رابطه با این سؤال با استفاده از انواع طرحهای آزمایشی متفاوت کنترل کنند. در حال حاضر مطالعات متعددی شواهدی را ارائه داده اند که نشان دهنده انتقال مثبت (به عنوان مثال ، پیشرفت در عملکرد) از تجربه موسیقی به سایر حوزه های شناختی مانند زبان است (چان و همکاران ، 1998 ؛ برای تحول به زیر مراجعه کنید) ، ریاضیات (Costa-Giomi، 2004؛ Gardiner و همکاران ، 1996 ؛ Graziano و همکاران ، 1999 ؛ اما ببینید Vaughn ، 2000) ، استدلال نمادین و مکانی-زمانی (Hetland، 2000؛ Rauscher et al.، 1995، 1997، اما به هاسلر و همکاران ، 1985 مراجعه کنید). ، توانایی های بینایی و مکانی (بروشارد و همکاران ، 2004 ؛ گرومکو و پورمان ، 1998) ، حافظه کلامی (چان و همکاران ، 1998 ؛ هو و همکاران ، 2003) ، عزت نفس (کاستا-جومی ، 2004) و کلی هوش (شلنبرگ ، 2004 ، 2006).

تمام این مطالعات ، تجربه موسیقی به نوعی با پیشرفت مهارتهای شناختی مرتبط است. با این حال ، بسیاری از مطالعات به صورت همبستگی هستند ، به این معنی که نمی توان علیت استنباط کرد. این امکان ارائه پاسخ های قطعی به سؤالات مربوط به انتقال مهارت بین موسیقی و سایر فعالیت ها را محدود می کند. این مطالعات سؤال دیگری را نیز به ذهن متبادر کرده است: اگر تخصص موسیقی یا آموزش باعث بهبود رفتار در مهارتهای شناختی شود ، پیامدهای مغز چیست؟ بحث زیر با بررسی پیوند بین تخصص موسیقی یا آموزش و سایر زمینه های توانایی شناختی ، طیف وسیعی از تحقیقات مرتبط با این موضوع را تحلیل و بحث خواهد کرد. به منظور معرفی نکته اصلی این مقاله ، که پیوند موسیقی و زبان است ، گفتگو با یافته های عصبی مربوط به موسیقی در زمینه شناخت آغاز می شود. سرانجام ، ما با بررسی نتایج احتمالی این نوع تحقیق و با ارائه چند جهت آینده ، این بررسی را به پایان می رسانیم.